آنفلوانزا می گیریم...
يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۰۸ ق.ظ
بالاخره گذر پوست به دباغ خونه افتاد
پ ن : هر چی فکر کردم یادم نیومد از کدوم مریضمون آنفلوانزا گرفتم، دکترمون یادش بود ، آخ تا گفت کدوم مریض بوده داغون شدم، یه خانومه بود چون تو اتاق ایزوله تنها بود همه ش میخواست بره و بی قراری میکرد منم که مهربون، اینقدر رفتم پیشش و آرومش کردم که خودمم ....
ما هم مریض شدیم، اونم چی؟ آنفلوانزا
داغون شدم از بدن درد و سردرد
رفتم دکتر، (همون دکتری که میاد بخش خودمون)
نمیدونم این چه صیغه ایه تا دکترا می فهمن پرستاری واسه استراحت دادن عقب نشینی میکنن
خو مام آدمیم باید سرحال باشیم تا به مریضا برسیم، خداییش خیلی شاکیم
حالا دکتر محترم با کلی بی میلی یک روز مرخصی بهم داد
الان مثلا دارم به خودم میرسم، از ساعت 8 پاشدم واس خودم شیر برنج درست کنم
ساعت 9 آماده شد، ما شیر برنجو با شیره انگور میخوریم، هم خوشمزه تره هم سالمتر
یه ساعت دنبال بطری شیره انگور میگردم، آخرش تو کابینت مواد شوینده پیداش کردم
میدونم کار جناب همسره(آخه اون شیره ایه، یعنی شیره خیلی دوست داره)
آخه چرا آقایوون اینقدر شلخته ن؟
پ ن : هر چی فکر کردم یادم نیومد از کدوم مریضمون آنفلوانزا گرفتم، دکترمون یادش بود ، آخ تا گفت کدوم مریض بوده داغون شدم، یه خانومه بود چون تو اتاق ایزوله تنها بود همه ش میخواست بره و بی قراری میکرد منم که مهربون، اینقدر رفتم پیشش و آرومش کردم که خودمم ....
- ۹۲/۰۸/۲۶
اونروز خواب بودم بابام توخواب ازم پرسیده که واکسن آنفولانزا میخوای یانه؟منم که خوابالو باشم اسمم هم اشتباه میگم هیچی گفتم بگیر از خواب پاشدم دیدم رفته آمپول گرفته میگه باید بریم بزنی
هنوز نرفتم فکر کنم اخرش بابام پیروز بشه چون فردامیخوام برم بزنم نمیترسما از این سوسول بازیا خوشم نمیاد!!!مــــــــامـــــــــان نمیخــــــــــــوام