ناوک

یک پرستار می گوید

ناوک

یک پرستار می گوید

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

آغوش

دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۱ ب.ظ
داشتن یه آغوش
که هر وقت دوست داشتی
بپَری توش
یعنی خوشبختی


کیک شربتی!!!

دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۵ ب.ظ
بالاخره کیکو پختم جای دوستان خالی بیسیار خوشمزه شد. جالبه همسری هوس کیک میکنه بعد که درست میکنم بیشترشو خودم میخورم اونوقت میگن چرا چاق میشی؟!

معرفی میکنم بچه ها کیک شربتی، کیک شربتی بچه ها

روحش شاد و یادش گرامی خوردیمش :(

بی حوصله گیانه

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۶ ب.ظ
این روزا بد جور بی حوصله شدم. از این که این ترم دانشجو قبول نکردم پشیمونم. آخه ترم پیش خیلی اذیت شدم. خودمو زیاد درگیر مسائلشون میکردم به علاوه انجام دو تا کار برام سنگین بود. اما حالا که فقط یک کار دارم احساس بیهودگی میکنم. هر چقدر سعی میکنم بشم مثل بعضی از زنا و تمام دغدغه م بشه خرید لباس عید و پختن شیرینی و خونه تکونی، نمیشه که نمیشه.

امروز فیلم the help رو دیدم. جالب بود. کلا با فیلمایی که توش برا یه تغییر بزرگ و مهم تلاش میکنن حال میکنم باشد که روزی ما هم در زندگیمان تغییر بزرگی ایجاد کنیم.


پ ن: همسری خیلی وقته کیک سفارش داده امشب دیگه باید بپزم:) حالا میذارم عسکشو


انتخاب

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۴۲ ب.ظ
همینجوری الکی نخواستمش وبلاگمو مدتی الکیاااااا فقط نمیدونم چم( چه اَم، چطورم؟) بود؟

قاطی پاتی بدجور
بعد اون کارم که تموم شد و سفرم که رفتم و برگشتم، شرایط طوری شد که باید تصمیم میگرفتم.
سخت بود.انگار یه عمر تخت گاز توی راه مستقیم رونده باشم و الان رسیدم به یه چهارراه موندم اون وسط همه دارن بوق میزنن نمیتونم انتخاب کنم هرکی یه چی میگه گیج گیجم.
به آسمون نگاه میکنم با شرمندگی سرمو میندازم پایین
خیلی تنهام. حالا دیگه همه ساکتن دارن منو نگاه میکنن ببینن چیکار میکنم. با بی میلی یه راهی رو میرم تنهای تنهای تنها


پ ن1: امشب اومده بودم وبلاگمو حذف کنم از اول تا آخرشو خوندم دلم نیومد لازمش دارم واسه امشبای تنهایی

پ ن2: تو دنیای مجازی کسی نگرانت بشه خوبه :)

پ ن3: این 12 نفر که دارن اینجا آوای باران میبینن مثلا اومدن مراقب مریضاشون باشن